انسجام اجتماعی:/پایان نامه درمورد نزاع خیابانی | ... | |
انسجام اجتماعی از نظر دور کیم، انسجام اجتماعی مؤلفهی اصلی عمل و رفتار اجتماعی است و اساس آن را اخلاقیات یا مقررات اخلاقی تشکیل میدهد که به عقیدهی وی عبارت است از: «مجموع های از قواعد و هنجارهایی که کردار انسان را راهنمایی و مهار میکند. وجود این رهنمودها بدین معنی است که افراد مطابق با تعهدات خود به دیگران و به طور کلی به جامعه، به کنش متقابل دست میزنند. از این رهگذر، افراد از حقوق و میزان مشارکت خود در ایجاد همبستگی اجتماعی شناخت پیدا میکنند. لذا اخلاقیات برای ایجاد همبستگی میان مردم بسیار ضروری هستند؛ بدون اخلاقیات جامعه نمیتواند به بقا خود ادامه دهد» (گرب، ۱۳۷۳ : ۱۰۰ – ۹۹). جامعهشناسی علم کلاسیک به ما میگوید که بین جامعه و فضای علم نوعی تأثیر و تأثر متقابل برقرار است. بر اساس نظریه انتخاب عقلانی آدمیان مخلوقاتی عالم و قاصدند که فعلشان مسبوق به دلیل و سنجش عاقلانه است (لیتل،1381: 63). برای درک کنش یک کنش گر باید اهداف، اعتقادات و باورها و قواعد حاکم بر انتخاب و قواعد تصمیمگیری را بشناسیم که بخش بزرگی از آنچه بر تصمیم کنشگر تأثیر میگذارد مقوله ارزشهاست. ارزشها شکلدهنده خواستهها و عقیدهاند. رفتارهای کنش گران بر اساس گرایشها شکل میگیرد و این ارزشها هستند که میتوانند مجموعهای از گرایشها را توضیح دهند (دی مور و همکاران[1]،1993: 22)؛ اما از دیدگاه بوردیو، کنش افراد مبنی بر منطق عقلانیت عملی عمل میکند و نه صرف تأمل عقلانی و بازاندیشانه که بیشتر مشخصه عقلانیت نظری و محاسبهگری است کنش افراد از سوی منافع اقتصادی برنمیخیزد آن طور که نظریه انتخاب عقلانی فایده گرا میگوید. «از دیدگاه این نظریهها نظم اجتماعی، ثبات و انسجام موجب همنوایی و بینظمی و عدم انسجام موجب نابهنجاری و انحراف اجتماعی میشود یک نظام اجتماعی بهعنوان یک سیستم، زمانی سازمانیافته و منسجم است که دارای یک وفاق درونی مبتنی بر ارزشها و هنجارها باشد، پیوستگی قوی در بین اعضایش وجود داشته باشد و تعامل اجتماعی در آن به شیوهی منظمی صورت گیرد. در مقابل سیستم زمانی نابهنجار یا بیسازمان است که پیوستگی اجتماعی یا انسجام اجتماعی و نیز کنترل اجتماعی در آن با شکست مواجه شود». وجوه مشترک این نظریهها این است که اولاً در زمانی که انسجام، پیوستگی و یگانگی در داخل گروه، اجتماع و جامعه کمتر باشد نرخ نابهنجاری و انحراف بیشتر میشود. ثانیاً این نظریهها سعی میکند نرخ بالای نابهنجاری و بزهکاری در طبقات پایین و گروههای قومی را تبیین نمایند. ثالثاً این نظریهها بر بزهکاری و خرده فرهنگها متمرکز شدهاند (آکرس،2000: 152). انسجام اجتماعی دلالت بر توافق جمعی میان یک جامعه دارد. به عبارتی انسجام اجتماعی در کل ناظر به میزان و الگوی رابطه متقابل بین کنشگران گروهها و خرده فرهنگهای انسجام اجتماعی است که در یک حوزه تعاملی معین تمایز یافته است شکل و معنا پیدا میکند (افروغ،1378: 140). دورکیم احساسی را که در میدان تعاملی به وجود میآید عاطفه جمعی مینامد از نظر دورکیم عاطفه جمعی عمیق بیشتر در مناسک جمعی (مثل اعیاد، مراسم ملی، مذهبی و غیره) به وجود میآید و بدین نحو موجبات نظم افزایش و تحکیم انسجام اجتماعی را فراهم میکند (چلبی،1372: 22). Dcn moor,R.Ct al1
[شنبه 1398-07-13] [ 08:03:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|