از بین برده باشیم، نسل بعدی نسلی بی‌خاطره خواهد بودنسل بی‌خاطره هم یعنی نسل بی‌ریشه. [3]تداعی نیز در تقویت تعلق خاطر نقش اساسی دارد. در بسیاری از موارد، این همانی با پدیده نه به واسطه آشنایی قبلی با آن بلکه به خاطر تداعی‌هایی که در پدیده نهفته است، ممکن می‌گردد. بر این مبنا، نوعی چرخه میان احراز هویت، این همانی، تعلق خاطر، خاطرات و تداعی‌ها برقرار است، به گونه‌ای که هر یک دیگری را تشدید می‌کند. همواره باید در نظر داشت که احراز هویت لزوماً نقطه پایان تلاش در جهت پاسخگویی به دغدغه هویت در انسان نیست، چرا که این چنین می‌بود، انسان یک بار و به هر زحمتی که شده، انطباق میان عینیت و تصویر را برقرار می‌ساخت و از آن پس با خیال آسوده از احراز هویت، دغدغه آن را از ذهن بیرون می‌کرد. اما در واقع چنین نیست و با عنایت به تغییرات دائم عینیت و ذهنیت تضمینی وجود ندارد که آنچه یک بار هویت‌مند تشخیص داده شد، همواره و در دراز مدت چنین باقی بماند. پس هویت در روند دائم این همانی و تطبیق معنا می‌یابد و بیش از آنکه مفهومی صلب و ایستا با ویژگی‌های یک محصول باشد، واجد پویای و دارای خصلت فزایندی است. نمی‌‌توان این نکته را انکار کرد که عینیت و تصویر ذهنی به عنوان دو عامل دخیل در امر تشخیص هویت مطلقاً ثابت نیستند. عینیت در طول زمان و به عنوان بخشی از محیط، خواه و ناخواه دستخوش تغییر می‌گردد و متعاقب آن تصویر ذهنی نیز به مرور ع

 

وض می‌شود. از طرف دیگر تغییر تلقی‌ها و ذهنیت باعث ایجاد تغییراتی در تصویر ذهنی و توقعات فرد می‌شود و به انگیزه‌ای برای تغییر دادن عینیت‌های پیرامون وی بدل می‌گردد. به این ترتیب، فرایند دو طرفه تغییر میان عینیت و تصویر ذهنی به طور مستمر برقرار است و در واقع نتیجه چالش میان عینیت و ذهنیت است. بنابراین بر خلاف تصور عموم، تغییرات بنیان‌های هویت را متزلزل نمی‌سازد، بلکه

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1398-07-14] [ 02:17:00 ق.ظ ]