این واقعیت، در سه دهه اخیر در آموزش و پرورش کشورهای گوناگون(با سرعت و کیفیت متفاوت) چند تحول اساسی (با اهمیت متفاوت) به وقوع پیوسته است. این تحولات را می توان در سه گروه کلی طبقه بندی کرد:

آموزش و یادگیری فعال، مشارکتی، دانش آموزمحور و فرایند محور
بهره گیری از فناوری اطلاعات در جریان آموزش و یادگیری
توجه به آموزش مهارت جهانی نگریستن به زمینه های مختلف(کیامنش، 1383).
با توجه به مواردی که ذکر شد یکی از اهداف عمده آموزش و پرورش، توانایی حل مسأله، آفرینندگی، خلاقیت و ابتکار در دانش آموزان است. با این توانایی ها دانش آموزان می توانند با شرایط گوناگون زندگی و موقعیت های جدید سازگار شوند. رشد این توانایی ها از طریق روش های تدربس فعال میسر می باشد(آرمند، 1374).

با این وجود در نظام آموزشی ایران مدت هاست که با تكیه بر روش سنتی، به ویژه سخنرانی،شاگردان را به حفظ و تكرار مفاهیم علمی ترغیب می كنند و علیرغم این كه در محافل علمی و تربیتی و حتی اجرایی صحبت از فعال بودن شاگرد رشد فكری و آزادانه اندیشی می شود اما عملاً چنین نگاه هایی جنبه ی شعارگونه به خود گرفته اند. از سوی دیگر صحبت از تقویت روحیه همكاری و رفاقت در بین شاگرادن و رشد اجتماعی آنان می شود. اما در عمل نه تنها گام مؤثری در این راستا برداشته نمی شود بلكه اغلب اوقات همكاری و رفاقت به نوعی رقابت تبدیل می شود كه نتیجه ی آن افزایش حس حسادت، كینه و دشمنی در بین شاگرادن است. سبك غالب در اكثر آموزش های كلاسی سنتی است به این معنا كه شاگردان در زمینه یادگیری مفاهیم درسی، كمتر با موقعیت های چالش آور روبه رو می شوند. فرصت های كمتری برای تعامل، همفكری، همكاری و بحث و گفتگوی معلم با شاگرد و شاگردان با یكدیگر فراهم می شود. دانش آموزان به یادگیری طوطی وار ترغیب می شوند، رقابت جایگزین همكاری می شود و احتمال خطر جمع گریزی و گوشه گیری در بین شاگردان افزایش می یابد(كرامتی،1384).

یكی از ویژگی های روش تدریس مؤثر، ایجاد موقعیت های معنادار برای فعالیت دانش آموز است، موقعیت معنادار موقعیتی است كه در آن تجربه های یادگیری رغبت انگیز و رضایت بخشی برای كودك فراهم می شود(ملكی، 1385).

فرآیند یادگیری به معنای كسب معلومات از كتاب ها، به رشد و ایجاد تفكر خلاق كمك نمی كند. دانش آموزان برای یادگیری نیاز به محیطی مناسب دارند كه بتوانند با آن تعامل داشته باشند، ایجاد چنین محیطی بر عهده ی معلمان و مسئولان آموزشی است. معلمانی كه به شیوه ی زمانی ارزش بدهند از عقاید جدید دانش آموزان اگاه باشند و با توجه به عقاید دانش آموزان، سؤال های عجیب و غریب آنان را جدی تلقی كنند، اعتماد دانش آموزان را جلب كرده و آنان را در پرورش استعدادها و توانایی هایشان یاری می دهند.

پس با توجه به اینكه آموزش موجود در مدارس، دانش آموزان را به تفكر قالبی (همگرا) عادت داده است، جا دارد مسئولان امر آموزش بویژه معلمان به نقش اهمیت روش های تدریس فعال توجه نمایند تا بتوانند موجبات رشد دیگر ویژگی های اجتماعی و خلاق را در دانش آموزان فراهم نمایند. پژوهش حاضر نیز با در نظر گرفتن اینكه روش یادگیری مشاركتی از جمله روش های تدریس فعال است كه می تواند شرایط لازم را برای ایجاد تفكر خلاق و رشد توانایی های بالقوه دانش آموزان و همچنین پیشرفت تحصیلی آنان را در درس علوم تجربی فراهم آورد انجام شده است.

بیان مسأله

تعلیم و تربیت در دنیای امروز مفهومی متفاوت با گذشته دارد. تحول علم و فناوری، ضرورت تحول در فرایند فعالیت های آموزشی را انکارناپذیر ساخته است. هرگز نمی توان با طرز تلقی گذشته و سوگیری های کهنه به دانش آموزان و تربیت آن ها نگریست. نظام های آموزشی امروزی، باید نیروهایی را تربیت کنند که در درک دنیای پیچیده موجود توانمند و در مدیریت و رهبری آن خلاق و مبتکر بوده و منطقی رفتار نمایند. تربیت انسان های متفکر و خلاق روش خاص خود را می طلبد، قالب ها و چهارچوب های گذشته هرگز نمی تواند چنین بستر و موقعیتی را فراهم سازند، متأسفانه در بسیاری از نظام های آموزشی به دلیل گسترش و توسعه سریع مدارس و به کارگیری نیروهای اجرائی غیر متخصص و تربیت نشده، عاداتی نامطلوب بر فرایند تدریس حاکم شده است؛ مخصوصا آن دسته از عادت های غلطی که جانشین همفکری، تعامل و مشارکت دانش آموزان در کلاس درس شده اند و هر گونه آزادی اندیشه، نقادی و نوآوری را از آن ها گرفته اند و به جای استفاده از روشهای جدید و فعال تدریس و یادگیری بر اجرای روش های سنتی پافشاری می کنند(شعبانی، 1383).

همچنین باید توجه داشت که در آموزش كودكان تنها مواد آموزشی نیستند كه از اهمیت برخوردارند بلكه نحوه آموزش یا كیفیت آموزش، سطح رشد آن ها، علایق و تجربیات آن ها نیز در امر آموزش تأثیر فراوان دارد این عقیده باعث شده كه روش های انتخابی برای ارائه مطالب آموزش بیشتر مورد توجه متخصصان قرار گیرد(ابراهیمی قوام، 1388).

محققان معتقدند همه انسان ها در كودكی از تفكر خلاق برخوردارند، لكن عدم وجود محیطی مناسب و بی توجهی و عدم تقویت این توانایی مانع ظهور آن می گردد. برای هر جامعه ای وجود افراد خلاق اهمیت زیادی دارد. زیرا در دوره انتقال و تغییر نیاز مبرمی به راه حل های خلاق برای مسائل حال و آینده خود دارند(ادیب نیا، 1388).

بنابراین یكی از ضروری ترین تحولات در نظام های آموزشی، تحول در نگرش و راهبردهای یاددهی-یادگیری است كه مورد استفاده معلمان و مدیران اجرایی نظام آموزشی داشته باشند؛ زیرا نظریه ها و رویكردهای تحول آفرین در فرآیند اجرا با استفاده درست از راهبردهای یاددهی-یادگیری هویت می یابند و كارایی و مفید بودنشان مشخص می شود بهترین برنامه در فرآیند اجرای نامطلوب ممكن است به انحراف كشیده شود و نتیجه ی معكوس به بار آورد. مسئولان و مجریان نظام های آموزشی باید باور كنند كه نظریه ها و اجرای برنامه های درسی عناصری انفكاك ناپذیر هستند و تأثیر متقابل بریكدیگر دارند(شعبانی، 1383).

بر اساس دیدگاه صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت، نهادهای آموزشی باید تلاش كنند كه توانایی های خلاق دانش آموزان را در فرآیند آموزشی صحیح پرورش دهند. زیرا در دنیای آینده نیازمند انسان های متفكر و خلاق می باشد. قدرت آفرینندگی می تواند در حل مسائل زندگی افراد و سازگاری آن ها با محیط بسیار مؤثر باشد.

یادگیری مشارکتی[1] روش تدریسی است که توجه زیادی را در طول سه دهه­ی اخیر به خود جلب نموده است پژوهش های بسیاری انجام شده­اند مبنی بر این­که اگر دانش­آموزان فرصت­های برای تعامل با یکدیگر جهت دستیابی به اهداف مشترک را داشته باشند هم از لحاظ تحصیلی و هم از لحاظ اجتماعی پیشرفت خواهندکرد (جانسون و جانسون[2]، 2002، لئو[3] و همکارانش، 1996، اسلاوین[4]، 1996، به نقل از گیلیس[5] ،2010). تعاملات دانش­آموزان فرصت­هایی را برای بهبود مهارت­های اجتماعی و به طور کلی برای حل مشکلات گروهی و ارائه راه حل های خلاق ایجاد می کند(ارال و فارم[6]، 2009).

متأسفانه در بسیاری از نظام های آموزشی، آموزش به شوه یادگیری مشاركتی چندان مورد توجه نیست. كتاب های درسی معمولاً به گونه ای نگارش یافته اند كه تنها انبوهی از حقایق علمی را به دانش آموزان منتقل می كنند. و معلمان نیز در فرآیند اجراء اغلب با استفاده از شیوه های سنتی فرصت هرگونه اندیشیدن و خلاقیت را از دانش آموزان می گیرند. با توجه به چنین مسأله ای محقق درصدد پاسخگویی به دو سئوال است:

آیا بین یادگیری مشاركتی در درس علوم تجربی با خلاقیت دانش آموزان رابطه وجود دارد؟
آیا بین یادگیری مشارکتی در درس علوم تجربی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد؟
در این پژوهش برای دست یابی پاسخ چنین سؤال هایی، كتاب علوم تجربی پایه پنجم ابتدایی را كه توسط دفتر برنامه ریزی و تألیف كتب درسی برای تدریس در مدارس ابتدایی در سال 90-1389 تألیف و ارائه شده است را بر اساس الگوی یادگیری مشاركتی اجرا نمودیم و تأثیر چنین آموزشی را بر میزان رشد خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادیم.

اهمیت و ضرورت تحقیق

اكثر اوقات خلاقیت به عنوان قلمرو اعضای هنرهای خلاق نگریسته می شود كه قلمرو آن در گروه های علمی مدرن قرار داشته و می توانید شواهد آن را در دور و بر خود ببینید. در دنیای واقعی انسان به وسیله محصولات تصور خلاق احاطه شده است. در جهان واقعی وجود مهارت های خلاق یك امر ضروری است زیرا آن ها برای تولید، طراحی، بازاریابی، بسته بندی، مدیریت، مراقبت كودكان، تدریس، مهندسی، تزئینات منزل و خانه داری، معماری، آشپزی، نوشتن، تحقیق و توسعه، توسعه تأسیس شركت ها و موارد دیگر مورد نیاز هستند. در واقع مهارت های خلاق برای همه ی افرادی كه با تفكراتی در زمینه ایده ها و فنون جدید و یا حل مسأله درگیر هستند ضروری می باشد. خلاقیت[7] یك رشته تحصیلی نیست بلكه یك ابزار شناختی ضروری است كه به تمرین و ممارست نیاز دارد(پتی، ترجمه ابراهیمی قوام و عباس صادقی، 1385).

توین بی [8]، معتقد است اگر جامعه نتواند از موهبت خلاقیت حداكثر استفاده را بنماید و بدتر از این، اگر این توانایی را سركوب كند، انسان دیگر از حق ذاتی اش یعنی اشرف مخلوقات بودن محروم می گردد، زیرا در آن صورت كم ثمرترین مخلوقات است. همین دلیل كافی است كه جامعه برای تعلیم و تربیت خلاق اولویت قائل شود. با توجه به مدت زمان زیادی كه بچه ها در مدرسه می گذرانند می توان گفت كه تجربه های مدرسه نقش اساسی در تحقیق خلاقیت آنان در آینده را داراست، لكن تحقیقات نشان داده است كه افراد برجسته به ندرت از مدرسه و معلمانشان به عنوان عامل مؤثر مهمی در رشد توانایی ها و خلاقیتشان یا نموده اند(ادیب نیا، 1388).

در بسیاری از یادگیری ها، از یادگیرنده انتظار می رود كه دانش ها، فنون و ایده هایی كه توسط دیگران مطرح می شود را دریافت كند. كار خلاق در این رابطه یك استثناء بسیار مهم است كه اغلب توسط معلمان و افراد دیگر به خوبی درك نشده و كمتر از ارزش واقعی خود مورد توجه قرار می گیرند(پتی[9]، ترجمه ابراهیمی قوام و عباس صادقی، 1385).

در حالی كه اگر بخواهیم به آینده كشورمان بیندیشیم چاره ای جز این نداریم كه به جای توجه به پیش پا افتادگی ها و جهش های تحصیلی و مدرك گرایی ها، شیوه های آموزش خلاق را در مدارسمان به كار گیریم. یکی از راه های رسیدن به این مهم این است که یک جو مشارکتی و همکارانه در مدارس ما حاکم شود. بدین ترتیب برای اینکه رقابت در مدارس تبدیل به رفاقت شود، و برای اینکه روحیه همکاری و مشارکت در بین یادگیرندگان و مدرسان تقویت شود و همه دانش آموزان در امر یادگیری مطالب درسی و پیشرفت تحصیلی و دست یابی به روحیه ای خلاق، به موفقیت دست یابند، به کارگیری رویکرد یادگیری مشارکتی با توجه به انعطاف پذیری که دارد در آموزش و یادگیری دروس مختلف به ویژه دروس تجربی که به تجارب مشترک یادگیری نیازمندند، می تواند بسیار مفید و اثربخش باشد.

یکی از ضرورت های انجام این تحقیق، ضرورت توسعه روحیه رفاقت و همکاری و ایجاد زمینه پیشرفت تحصیلی مطلوب تر و همچنین ایجاد خلاقیت و ایجاد روحیه خلاق در بین دانش آموزان مدارس است. از آنجایی که یکی از اهداف مدارس کشورمان رشد همه جانبه دانش آموزان در تمامی ابعاد فکری، عاطفی و اجتماعی است، به کارگیری یادگیری مشارکتی به عنوان یک روش یادگیری فعال می تواند برای این هدف، مورد استفاده معلمین و دانش آموزان در مدارس کشورمان قرار بگیرد. در این تحقیق ما به بررسی تأثیر الگوی یادگیری مشارکتی بر خلاقیت و پیشرفت تحصیلی می پردازیم تا در صورت گرفتن نتیجه مثبت، در مدارس کشورمان استفاده بهتری از آن به عمل آوریم.

اهداف تحقیق

   اهداف كلی:

تعیین تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم تجربی بر افزایش خلاقیت دانش آموزان.
تعیین تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم تجربی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان.
    اهداف جزئی:

مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص روانی(سیالی)[10] تفكر دانش

 

آموزان
مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص انعطاف پذیری[11] تفكر دانش آموزان
مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص اصالت[12] تفكر دانش آموزان
مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص بسط[13] تفكر دانش آموزان
فرضیه های تحقیق

فرضیه های اصلی:

روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر افزایش خلاقیت دانش آموزان مؤثر است.
روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مؤثر است.
فرضیه های فرعی:

روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص سیالی(روانی) تفكر دانش آموزان مؤثر است.
روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص انعطاف پذیری تفكر دانش آموزان مؤثر است.
روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص اصالت تفكر دانش آموزان مؤثر است.
روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص بسط تفكر دانش آموزان مؤثر است.
تعریف مفاهیم تحقیق

الف: تعاریف نظری

الگوی یادگیری مشاركتی: در یادگیری به شیوه مشاركتی دانش آموزان دل به جمع می سپارند و هرچه دارند در اختیار یاران گروه قرار می دهند و خود هم از داشته های دیگران بهره مند می شوند. مناسب ترین شكل استفاده از یادگیری همیارانه، ایجاد فضای عاطفی بین اعضای گروه، یادگیری اشتراك در هدف، سهیم بودن در ابزار و وسایل و بحث میان گروهی است(آقازاده، 1377).
خلاقیت: عبارت است از فرایند حس كردن مشكلات، شكاف دراطلاعات، عناصر گم شده، چیزهای ناجور حدس زدن و فرضیه سازی درباره ی این نواقص و ارزیابی و آزمون این حدس ها و فرضیه ها، تجدید نظر كردن و دوباره آزمودن آن ها و بالاخره انتقال نتایج (تورنس 1988، به نقل از سیف،1387).
پیشرفت تحصیلی: منظور از پیشرفت تحصیلی سنجش عملكرد یادگیرندگان و مقایسه نتایج حاصل با هدفهای آموزشی از پیش تعیین شده به منظور تصمیم گیری در این باره است كه آیا فعالیت های آموزشی معلم و كوشش های یادگیری دانش آموزان به نتایج مطلوب انجامیده است (سیف ،1387).
سیالی(روانی): تولید تعدادی اندیشه در یك زمان معین
انعطاف پذیری: تولید اندیشه های متنوع و غیر معمول و راه حل های مختلف برای مسأله
اصالت(تازگی): استفاده از راه حل های منحصر به فرد و نو
بسط(گسترش): تولید جزئیات و تعیین تلویحات و كاربردها (سیف،1387) .
ب: تعاریف عملیاتی

الگوی یادگیری مشاركتی: یادگیری مشارکتی در این تحقیق روشی است که دانش آموزان برای یادگیری مفاهیم آموزشی به گروه های چهار تا شش نفره تقسیم می شوند به نحوی که در هر گروه هم دانش آموز قوی، هم دانش آموز متوسط و هم دانش آموزش ضعیف وجود داشته باشد و به صورت مشارکتی مطالب و محتوی ارائه شده توسط معلم را مورد مطالعه قرار می دهند. فعالیت ها به صورت مشارکتی و مباحثه ای انجام می گیرد و میانگین نمرات گروه، نمره ارزشیابی نهایی دانش آموزان خواهد بود. نقش معلم در اینجا طرح مسأله و نظارت و راهنمایی بر فعالیت ها است.
خلاقیت: در پژوهش حاضر خلاقیت عبارت است از نمره ای كه دانش آموزان از آزمون خلاقیت تصویری تورنس (فرمB)، به دست می آورند.

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1398-07-14] [ 09:43:00 ق.ظ ]