پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم اجتماعی – استراتژی های قدرت زنان كُرد | ... | |
گروه: انسان
شناسی هدفها: هرچند تاریخ «مردانه» مردمشناسی در مقایسه با دیگر علوم بسیار اندك است و بسیار زود مردمشناسان زن وارد این علم شده و كار بر روی زنان را شروع كردند، اما در رابطه با زنان كرد خصوصاً در رابطه با مساله قدرت كارهای تحقیقاتی بسیار اندك بوده و آن بخش اندك نیز صرفاً در حد معرفی چند زن كردی بوده كه ریاست طایفه و ایل خود را برعهده داشتهاند. در مورد زنانی كه پُست و موقعیت برجستهای در جامعه خود نداشتهاند بررسی در این زمینه بوده كه این زنان تا چه حد موقعیت فرودستی در جامعه دارند و ظلمهای رواشده بر آنها را برشمردهاند و هیچگاه بازیهای قدرت میان زن و مرد و استراتژیهای قدرتشان بررسی نشده است. «یكی از محققان به نام افلاین (1990) با این ادعا كه قربانیان خشونتهای خانوادگی عمدتاً زنان هستند مخالفت ورزید و اظهار نمود كه میزان خشونت اعمال شده به دست مردان بر زنان همانند میزان خشونت اعمال شده به دست زنان علیه مردان است … باید توجه داشت كه زنان تنها زمانی اعمال خشونت میكنند كه بخواهند از خودشان محافظت كنند یا عمل خشونت بار مرد را تلافی كنند، در حالی كه مردان معمولاً آغازگر خشونت هستند.» (خسروی، 1383: 71) «میزان رفتارهای خشونت بار مردان و زنان تا حد زیادی مشابه است، تنها تفاوت مربوط به موقعیتهایی است كه در آنها اعمال خشونت صورت میگیرد.» (همان، 1383: 71) همیشه از ظلم و زور و قدرت و خشونت اعمال شده بر زنان سخن رفته اما هیچگاه از خشونت، زور، و اعمال قدرتهای این زنان هیچ سخنی به میان نیامده. در مورد زنان و مردان، چه به تفاوتهای بیولوژیك قائل باشیم و چه تفاوتها را ناشی از تفاوت در تربیتشان بدانیم، به هرحال نمیتوان منكر تفاوت میان دو جنس بود. همین تفاوتها سبب میشود كه واكنشها، برخوردها، رویكردها و رفتار و… این دو جنس از هم متفاوت باشد. هنگامی كه تنها براساس خصوصیات یك جنس برای جامعهای كه متشكل از هر دوجنس میباشد، تصمیمگیری و برنامه ریزی كنیم، مشكلات زیادی را برای هر دو جنس و خصوصاً برای جنس نادیده گرفته شده پدید میآوریم كه این میتواند سلامت جسمانی و روانی آنها را به خطر بیاندازد. هرچه شناختمان بیشتر باشد، برخورد صحیحتری خواهیم داشت. این تحقیق در راستای هدف كلیتر و بلندمدتِ شناخت تفاوتهای جنبههای گوناگون رفتاری و فرهنگی دو جنس نوع بشر است كه یكی از مسائل مربوط به انسان، مساله قدرت است كه در همه روابط انسانی از جمله در روابط خویشاوندی وجود دارد. هولندر مینویسد: «نفوذ و قدرت در همه امور زندگی انسان حضور دارند. در واقع گروهها بدون امكان تأثیرگذاری اعضایشان بر هم، قادر به ایفای نقش خود نیستند.» (هولندر،1378: ) كتابهای اندكی كه در این زمینه وجود دارند، نوشتههاییاند مربوط به جوامع دیگر و لذا تطبیق مسائل ذكر شده در آنها براساس فرهنگ ایرانی و حتی خردهفرهنگ كردی لازم و ضروری میباشد. به همین جهت سعی شد كه استراتژیهای زنان فرهنگ خودی معرفی گردد و در این راستا تحلیلی نیز صورت گیرد كه در شناخت، اتخاذ و حتی خلق استراتژیهای موثر، كمك نماید. اصلیترین اهداف تحقیق، بررسی شیوههای اعمال قدرت زنان است. و جهتگیریها نوعاً بر نحوهی دستیابی كنشگر به اهداف دلخواه متمركز است. لذا میتوان اهداف این تحقیق را به طور خلاصه به صورت زیر نوشت: 1- بررسی و تبین شیوههای اعمال قدرت زنان 2- شناخت از شیوههای به كارگیری خشونت و زور 3- شناخت از زنان كُرد 4- برنامهریزیهای درستتر با در نظر گرفتن شناخت هر دو جنسیت
ضرورت و اهمیت: «وجود جامعهای سالم در درجة اول وابسته به وجود نهادهایی سالم با اصول و ضوابط و هنجارهای متناسب با نیازها میباشد.» (مهدویی: 1377،3) حضور روزافزون زنان در عرصههای اجتماعی و رشد باورهایی چون فمینیسم و تلاش زنان در جهت ارتقاء جایگاه و منزلتشان از یك طرف و از طرف دیگر وجود باورهایی همچون منفعل بودن زنان و بیقدرتیشان و… هم زنان و هم مردان را در موقعیتهایی متناقض قرار میدهد. لذا نشان دادن واقعیتها و آشكار كردن واقعیت بر همگان در سلامت روان هم زنان و هم مردان و پیشگیری از دچار شدن به تضادها و قرارگیری در موقعیتهای متناقض، موثر خواهد بود. به این ترتیب كه هم به مردان یاری میرساند كه در طی جریان فهم استراتژیهای زنان به شناخت بهتری از زنان و رفتارهای آنان نائل آمده، لذا برخوردهای صحیحتری را در ارتباط با آنان پیگیرند و نیز اینكه این تحقیق به نوعی به اشتراك گذاشتن تجربیات زنان است كه لزوماً همه زنان از تمامی این روشها آگاهی ندارند (البته باید یادآور بود كه نمیتوان ادعا كرد كه به تمامی استراتژیهای قدرت زنان، توانستهایم دست یابم.) و میتواند در آگاهی یافتن از استراتژیهای دیگر زنان كمك فراوانی نماید و نیز تجزیه و تحلیل این استراتژیها كمكی خواهد بود در جهت اتخاذ استراتژیهای مفید و نیز خلق استراتژیهای جدید و اثربخشتر كردن رفتارها و استراتژیهای زنان. كار بر روی استراتژیهای اعمال قدرت زنان در خانواده پرده از زوایایی برخواهد داشت كه در آن زنان در خانواده و متعاقباً در جامعه اعمال قدرت میكنند در حالی كه در بسیاری اوقات خود از این امر آگاه نیستند و یا از كارایی این استراتژیها بیاطلاع و یا نامطمئن هستند. آگاه كردن آنان در این مورد كه به راستی آنها نیز دارای قدرتند و دارای شیوههای خاص و گاه بسیار متفاوت از مردان در اعمال قدرت هستند به آنان كمك خواهد كرد كه به آرامش رسیده و صحیحتر و با اعتماد به نفس بیشتری در جهت تحقق اهدافشان و مشاركت گام بردارند. 2-1 پیشینه تحقیق «آنچه نباید از نظر دور داشت روشهای لازم كار در قلمرو انسانشناسی است. انسانشناسی با احاطه به تجربیات كسب شده به دامنه تفكرات خود میافزاید تا برای تفسیر اطلاعات جمعآوری شده خلاقیت بیشتری داشته باشد» (عسگری خانقاه، 1373: 161) در طی سالهای اخیر تعداد كتاب و مقالات راجع به زنان و نویسندگان زن بسیار افزایش داشته است. خانم نجم عراقی و همكارانش دلیل امر را به چنین بیان میدارند كه در دو دهه اخیر«بروز نوعی خودآگاهی زنانه در سطح علنی تر و گستردهتر در جامعه موجب طرح مسائل مربوط به زنان در قالب نوشتههای متنوع گشته است.» (نجم عراقی، صالحپور، موسوی 1381: 14) كتابهایی كه در زمینه های بسیار متنوع درباره زنان نوشته شده است مانند انواع كتابهایی كه آمارهایی را درباره زنان ارائه میدهد از آمار تعداد زنان مطلقه تا آمار زنان راه یافته به دانشگاه و زنان مورد تجاوز(حاجی، 1385، زیتگر، 1381، 1378، 1377)، تا كتابهایی كه به تحلیل مسائل زنان میپردازند حتی در زمینة ورزش،(گرجی، 1381) آرایش و پوشش(رید ، 1380، ضیاپور، 1347، كریمی مجد، 1376، كلنر، 1379) مسائل اقتصادی( كتی، 1377، جهانبین، 1376، سفیری، 1377، زنجانیزاده، 1372) امروزه مطالعات در زمینه زنان، وضعیت و مسائلشان و تلاش آنها تا بدانجا چنان پیشرفته كه زنان در ایران مانند بسیاری از كشورهای دیگر به بررسی حتی كتب درسی و نقش آنها در تثبیت مرد سالاری و تبعیض بر زنان پرداختهاند.(گوتمن، 1380، تندگویان، 1377، افشار نادری، 1375، فریدمن، 1371) و در حوزه علوم اجتماعی بسیار كتابهایی را از نویسندگان ایرانی و خارجی میتوان یافت كه به مسئله جنسیت و زنان میپردازند.(میشل، 1354، گرت، 1380، ابوت و والاس 1385، اعزازی، 1376 نرسیسیانس 1383، درویشپور) كه البته به جز این كتابها، در بسیاری دیگر از كتب در حوزه علوم اجتماعی هر چند كل كتاب به این مسأله ارتباط ندارد اما در آنها می توان به راحتی فصولی را یافت كه به بحث و سخن درباره زنان پرداختهاند(گیدنز 1381، بیتس وپلاگ 1375، ریترز،1381) و باید تعداد بسیار زیاد آثار منتشر شده فیمینستها و نقد این آثار اشاره كرد كه حجم بسیاری زیادی از كتب مورد استفاده و مفید را تشكیل میدهند.(فریدمن، 1383، میشل، 1376، كولونتای، (بیتاریخ)، لچت، 1378، رید، 1363) با انواع دیدگاههای محافظكار تا دیدگاههای رادیكال كه عدهای از آنان معتقد به وجود دورانهای مادرسالاریدر قرون پیش از تاریخ و در حسرت آن دوراناند. به عنوان مثال خانم كتاب شناخت هویت زن ایرانی از جمله كتابهایی است كه به بررسی وضعیت زن، در طول دورانهای پیش و پس از تاریخ میپردازد و مجموعهای است كه با ارائه اطلاعاتی در خصوص زنان و نمودهای آن، به بحث میپردازد و از طریق دادههای باستانشناختی (پیكرك ها و…) در مورد قدرت زنان سخن میگوید. خانم لاهیجی و خانم كار معتقدند«زن بر پایه مدارك و شواهد موجود، در ادوارد دیرینه صاحب قدرت بوده و تواناییهای او در عرصه وسیع اندیشه، الهیات، اقتصاد و سیاست اثر گذاشته است. نمودهای قدرت زنانه گاهی در صورتهای عینی و ملموس مانند پیكركهای زنانه و نقشها و تصاویر باقی مانده بر ظروف و الواح و كتیبهها كه از حفاریها به دست آمده است ظاهر میشود و گاهی مظاهر این قدرت در صورتهای فكری و سمبولیك مانند مفاهیم و اشاره هایی كه در اساطیر و افسانهها وقصههای قدیم و بطور كلی در ادبیات كهن نهفته است خود را آشكار میسازد.» (لاهیجی، كار 1371: 69) زن برسریر قدرت كتابی از محمود طلوعی است كه در آن از زندگی كلئو پاترای مصری شروع كرده و در انتها به مارگارت تاچر میرسد. در این كتاب نه تنها زنانی را كه مستقیماً در رأس حكومت بوده بلكه دربارة زنانی هم كه به عنوان نایبالسلطنه یا مادر پادشاه و یا از طریق نفوذ در همسر خود بر مسیر تاریخ كشور خود تأثیر گذاشتهاند، مینویسد. از همین نویسنده كتاب كه در مورد زنانی كه در سیاست و تاریخ ایران نقش داشتهاند، كتاب از طاووس تا فرح میباشد. در این كتاب اسامی این زنان و نیز درباره زندگی برخی از این زنان نوشته شده است. این كتاب در شرح احوال زنان فقیر و یا عادی جامعه ایرانی نیست. این زنان كه به دربار شاهی راه مییابند حتی اگر از خانواده فقیری بوده باشند، سپس در دربار شاه زندگی به ظاهر راحتی مییابند و ما تنها از زندگی آنها در زمانی كه در دربار بودهاند اطلاعاتی كسب میكنیم. البته این بیدلیل نیست. زیرا ما حتی درباره مردان غیرسیاسی نیز در تاریخ چیزی نمیخوانیم زیرا كه تاریخ درباره زندگی و سرنوشت شاهان بوده است و نه مردمان عادی و خارج از حوزه سیاست. در كتاب در مورد چند زن سده اخیر میتوانیم درباره كودكی آنها نیز مطالبی ببینیم زیرا چند تن از آنها مانند فرح دیبا و یا اشرف پهلوی خود سرگذشت خویش را نگاشتهاند. در این كتاب در مورد نفوذ زنان در شاهان و بدین طریق تأثیرشان بر مسیر تاریخ میخوانیم. از مهربانی و یا سنگدلی آنان میخوانیم اما درباره مسئله اصلی ما، یعنی شرح چگونگی نفوذشان در مردان و به دست گرفتن قدرت به ندرت به مطلبی برمیخوریم. تنها بطور خلاصه میدانیم كه بسیاری از این زنان كه خود زن و یا صیغه شاه بودند، برای داشتن توجه و محبت شاه، برای شاه دختران زیبایی پیدا كرده و نزد خود تربیت مینمودند. این كاری است كه حتی اشرف پهلوی برای غافل كردن برادرش از فوزیه همسر شاه انجام میدهد. و یا از مهربانی و اعتماد چند تن از زنان اشاره شده است. در مورد مادر ناصرالدین شاه و تأثیرات او بسیار نوشته شده اما اشكال عمده این كتابها تقلیل تاریخ ایران و بسیاری از مسائل مملكتی ایران و نیز كشورهای دیگر به نفوذ زنان است و تحلیل مسائل به یك حد سطحی بودن میرسد. اما خانم نجم آبادی درباره تأثیر زن در دوران مشروطیت كتاب ارزشمندی تحت عنوان حكایت دختران قوچان دارد. در این كتاب می توان درباره دورانی از تاریخ ایران و نقش زن در آن دوران خواند بدون اینكه زیاده روی بر روی نقش زن در مسائل آن دوران، مشاهده گردد. و همچنین می توان در این كتاب مشاهده كرد كه چگونه قدرت مردسالارانه، سبب شده كه امروز چیزی درباره نقش زنان در آن حوادث، ندانیم. از دیگر كتابها، توصیههایی به زناناند در راستای اینكه چگونه خانواده آرام و شادتری داشته باشند كه این توصیهها توصیههایی مفیدند اما در این كتابها در مورد مسائل جنسی بسیار گذرا و سطحی حرف زده شده است. حال یا واقعاً نویسنده تا این حد كم به آن پرداخته و یا مترجم مجبور به سانسور شده است. توصیهها در این موارد بسیار تكراریاند و از جمله اینكه لباس خوابهای زیبا و متنوع بپوشید و بیشتر از این وارد بحث نمیشود. اما كتابهایی كه دقیقاً به رفتارها اشاره میكنند مفیدترند. مثلاً این كه صرفاً گفته شود همسرتان را درك كنید و به او گوش دهید كافی نیست. بلكه بهتر است رفتار را دقیقاً توصیف كرده و برای كاربرد بهتر از جانب خوانندگان بگوید،وقتی همسرتان با شما حرف میزند، روزنامه و تماشای تلویزیون و هر كار دیگری را كنار بگذارید و تمام حواستان به او باشد، تماس چشمی را حفظ كنید، وسط حرفش نپرید، نه اینكه صرفاً گفته شود به حرفهایش گوش كنید. زیرا بسیاری از زنان و حتی مردان این توصیهها را شنیدهاند و سعی در كاربرد آن دارند اما نمیدانند یك شنونده خوب دقیقاً چه رفتارهایی انجام میدهد. مسئله عدم توضیح دقیق رفتار، در مورد مسائل جنسی د رحداكثر میزان میباشد. مثلاً به زنان توصیه میشود كه در مورد مسائل جنسی پرشور باشند اما هیچ توصیفی نمیشود از اینكه یك زن پرشور چه رفتارهایی از خود نشان میدهد. یعنی زنان ما گاه اطلاعات زیادی دارند اما این اطلاعات كاربردی نشدهاند و اطلاعاتی كه نتوان استفاده كرد، بسیار كم میتواند مثمرثمر باشد و نگارنده یكی از راههای كاربردی كردن اطلاعات را
توصیف دقیق رفتارهای مربوط به آن میداند. برخی از كتابها مانند كتابهای دكتر باربارا دیانجلیس و دكتر جانگری از كتابهای مفید روانشناختی در این زمینهاند. البته لازم به ذكر است كه این كتابها به بحث قدرت نمیپردازند بلكه در راستای زندگی سالم و شاد و آرام نوشته شدهاند و به افراد كمك میكنند كه راحتتر همدیگر را درك كرده، مسائل را حل نموده و در كنار هم سالمتر و شادتر بزیند كه هدف این كتابها با هدف نهایی در این تحقیق در یك راستا قرار دارند. (دوینگ، 1373، بیكر، 1376، نوابی نژاد، 1378، پاندر 1381) كه در تحقیق حاضر نیز از مطالب آنها به طور مستقیم و غیرمستقیم بهره فراوان برده شده است. و اما كتابی كه تا حدودی بیشتر از دیگر كتابها به مسئله مورد بحث ما پرداخته است و البته در حوزة كتابهای روانشناسی است، كتابی است به نام زن بودن كه خانم دكتر تونی گرنت آن را نگاشته است. تونی گرنت معتقد است كه فمینیسم سبب استحاله شخصیت حقیقی زن شده است و بنیان خانواده را به خطر انداخته و او از «دروغ بزرگ آزادسازی» سخن میگوید. دكتر گرنت معتقد به وجود چهار جنبه به نامهای: 1- مادونا «بازتابنده محسنات كامل زنانه از لحاظ بردباری، وقار و وفای به عهد» 2- مادر یعنی حامی و سرپرست نه تنها فرزندان كه سایر خویشاوندان و دوستان مونث و مردان زندگیش 3- آمازون شدیداً دارای تمركز حواس و فزونخواه، متكی به نفس، ارتباطش با مردانِ زندگیش در قالب رفیق و همكار و رقیب و بالاخره 4- جنبه معشوقه یعنی «زنی كه در روابط شخصی خود با مرد در سطوح مختلف عقلانی، عاطفی و جنسی پیش از هرچیز دارای نقش تعیینكننده و فعال است. معشوقه، با مردش به نوعی همخوانی میكند ولی هرگز دست به سینه او نیست. معشوقه، جنبهای از زن است كه مردان همواره آن را ستایش و تحسین كردهاند.» (گرنت، 1381، 6) تونی گرنت میخواهد كمك كند كه زنان در عین اینكه بتوانند در عصر انقلاب صنعتی ایفا نقش كنند اما ویژگیهای زنانه شخصیتشان را نیز حفظ كنند. او میخواهد كمك كند زن چهار جنبه شخصیتش را با هم و در حد تعادل داشته باشد. تونی گرنت معتقد به تفاوتهای روانشناختی و زیست شناختی میان دو جنس است كه این تفاوتها را هم صرفاً ناشی از آموزش و یادگیری نمیداند. مثلاً عشق را مشغله ذهن زنانه میداند تا مردانه. اما این تفاوتها را فرهنگی نمیداند. (گرنت، 1381) او در این كتاب به زنان كمك میكند تا زندگی مشتركشان دوام یابد. و برای این امر در كتاب خود سعی بر آن دارد كه به زنان كمك كند كه زنانگی گمشدهشان را، «به ویژه جنبههای مادر، مادونا و معشوقه شخصیتش را بازیابد.» (گرنت، 1381، 13) زیرا به نظر او زن امروزی در غرب بیشتر جنبه آمازون خویش را پرورده، طوری كه به «مردی بدلی» تبدیل شده است. دكتر گرنت در این كتاب توصیههای بسیار مفیدی به خوانندگان خود میكند كه شبیه این توصیهها را در سخنان مصاحبهشوندگانم یافتم كه البته آنها به زبان خود و نه یك زبان علمی در اینباره سخن میگفتند. مثلاً گرنت به زنان توصیه میكند كه نوار بهداشتی و دیگر وسایل زنانه خود را در هرجا پرت نكنند و بدینگونه از فاش رازهای زنانه خود جلوگیری كنند. كه این كارها از جذابیت زن میكاهد. زیرا زن برای مرد موجودی پررمز و راز بوده و یكی از دلایل جذب مرد به زن همین رازآمیزی زنان میباشد كه در صورت از دست دادن این حالت، مردشان را نیز از دست میدهند. زنان مورد مصاحبه نیز بسیار به موارد این چنینی اشاره كردهاند. مثلاً آنها حتی از این سخن گفتهاند كه بهتر است جلوی شوهرتان آرایش نكنید. بهتر است او نتیجه كار را ببیند و نه فرایند كار را. زیرا دیدن فرایند، از رازگونگی و جذابیت امر میكاهد. از كسانی كه به زندگی خانوادگی پرداخته و مسألة اقتدار در خانواده را بررسی كرده هوركهایمر است. ماركس هوركهایمر در مقالهای مشهور با نام خانواده و اقتدار در دوران معاصر، به خصوص بر روی روشهای اقتداری پدر خانواده تأكید كرده و با توجه به پیشینهی تاریخی اقتدار، وجود آن را در حال حاضر در خانواده مضر تشخیص داده و در مقالة خود مینویسد، از میان تمام نهادهای اجتماعی كه فرد برای قبول اقتدار(یا دیكتاتوری در سطح اجتماعی) آماده میسازد، خانواده در مقام اول قرار دارد. خانواده به عنوان یكی از مهمترین قدرتهای تربیتی از شخصیت انسانها مراقبت میكند و این عمل را همانگونه انجام میدهد كه زندگی اجتماعی آن را میخواهد. در دوران معاصر از اهمیت خانواده به عنوان یك واحد اساسی اقتصادی كاسته شده است، اما هنوز بر روی خانواده به صورت نهادی سنتی، با شیوههای سنتی تأكید میشود. اما از آنجا كه پدران امروزی دارای اقتدار واقعی نیستند، زیرا خود در جامعه تحت اقتدار دیگری قرار دارند(در روابط كاری) بنابراین كودكان در سنین نوجوانی به عدم اقتدار واقعی پدر خود پی میبرند. نوجوان از لحاظ شخصیتی دارای تصویری از«قدرت خود كامه» میشود اما از آنجا كه پدر نمایشگر این تصویر نیست و جوان در انتظار یك پدر قوی و قدرتمند، یك ابر ـ پدر است، به راحتی تابع جهانبینیهایی چون فاشیسم میشود. (Horkheimer 1977:85) به عقیدة هوركهایمر، وجود اقتدار در خانواده تنها باعث میشود كه كودك اطاعت و سر فرو آوردن در برابر فرد قدرتمند و خصومت نسبت به ضعفا، افراد تحت ستم و گروههای خاصی را یاد میگیرد.» (هوركهایمر به نقل از اعزازی: 1376،19ـ20) و آندره میشل در تحقیقی در سال 1996 به این نتیجه می رسد كه ”شاغل بودن زن در فعالیت های اقتصادی معتبر عامل مهمی در بهبود توازن قدرت بین زوجین می باشد. (سگالین، 1370: 247) اما در اینجا به آثاری اشاره می كنیم كه بیشتر به موضوع مورد بحث ما پرداخته اند و در آنها رویكرد انسان شناسی را می توان مشاهده كرد. عذرا شالباف در تحقیقی كه بر روی تأثیر تحصیلات زن بر توزیع قدرت در خانواده انجام داده است در بخش نتیجه گیری می نویسد: ”با افزایش سطح تحصیلات زنان، به میزان متوسطی قدرت تصمیم گیری آنان در حوزه های مختلف زندگی خانوادگی یعنی حوزه های اقتصادی، اجتماعی، رسیدگی به امور فرزندان، امور خانگی و امور مربوط به باروری و تولید مثل بالا می رود. از سوی دیگر هرچه تفاضل تحصیلات زن و مرد به سمت صفر تمایل یابد و به نفع زن رو به مثبت رود روابط قدرت در خانواده توزیع برابرانه تر می یابد و نقش ها تقسیم شده و روابط داخلی خانه به سمت تقارن می رود“. (شالباف، 1380: 125) هاله لاجوردی در پایان نامه خود با عنوان ”ساختار قدرت در خانواده“ كه با بهره گرفتن از روش های تحقیق در جامعه شناسی انجام داده اند چنین نتیجه گیری كرده اند كه تفاوت رده منزلتی شغل زوجین و موقعیت برتر طبقاتی هریك از زوجین، میزان تحصیلات و نیز ویژگی شخصیتی اقتدار طلبی می تواند بر موازنه قدرت در خانواده تأثیر بگذارد. (لاجوردی به نقل از مجرب، 1381). و خانم پراوانه دانش در پایان نامه ای كه در آن تأثیر اشتغال مادران بر هرم قدرت را بررسی كرده می گوید: ”به طور كلی می بینیم كه قدرت زنان در امور اقتصادی خانواده، امور مربوط به فرزندان، كنترل روابط خویشاوندان افزایش یافته و زنان به مشاركت با مردان در تصمیم گیری در این امور رسیده اند. (دانش، 1371، 296) كتابی كه به قلم یك نویسنده ایرانی و با رویكرد مردمشناسانه نگاشته شده است كتاب ”زن و قدرت“ اثر پردیس قندهاری است.«كتاب زن و قدرت را میتوان در حوزة مردمشناسی فرهنگی و جنسیت طبقهبندی كرد، چرا كه در این تحقیق به خوبی میتوان نگرشهای افراد جامعة مورد بررسی(زنان) را در مورد جنسیت و مفهوم زنانگی و مردانگی(كه از مفاهیم اساسی در حوزة انسانشناسی و مردمشناسی جنسیت است) و تحول آن را در گذر زمان دریافت. در این تحقیق سعی شده جغرافیای روابط قدرت در خانواده(بر مبنای قدرت تصمیمگیری) ترسیم شود. این جغرافیا به سه حوزة كلی تقسیم میشود كه با یكدیگر تعامل و رفتار متقابل دارند. منشأ مصادیق و شیوههای اعمال قدرت در هر حوزه نیز چون پارامترهای معین شدهای كه افراد را در فضای تصمیمگیری قرار میدهد، مورد توجه و سئوال قرار گرفته است.» (قندهاری: 1382،10) او تحقیقش را بر روی سه نسل و یك خانوادة تهرانی با منشأ روستایی در منطقة شمیران انجام داده است. كتابهایی به قلم نویسندگان خارجی هست كه آنها هم یا در مورد جامعه خود نوشتهاند و یا به صورت كلی و انتزاعی به مسئله قدرت پرداختهاند. اما هیچكدام از كتابها مستقیماً به مسئله استراتژیهای قدرت زن نپرداخته بودند. مثلاً در كتاب «زنان چگونه به قدرت میرسند؟» رژه گارودی مینویسد كه زنها در جامعه با مردان مقام برابر ندارند، لذا برای كسب قدرت باید كارهایی بكنند، مثلاً در راس تمام اشكال سازمانهای مبارزاتی آزادیخواهی قرار گیرند. این كتاب مانند بسیاری از كتابهای دیگر پر از باید و نبایدها است و اما اینكه طی چه روندی زنان میتوانند به راس سازمانهای مبارزات آزادیخواهی دست یابند سخنی نمیگوید و این كتاب در سطح مسائل كلان اجتماعی زنان است و نه در سطح فرد و حوزه خصوصی یعنی خانه و خانواده. رابر بلود و دنالد ولف در تحقیقی چنین نتیجه گرفتهاند كه«برتری در تصمیمگیری با فردی است(مرد یا زن) كه درآمد بیشتری دارد: تربیت، تحصیلات و درآمد مناسب، برتری قابل ملاحظهای در روابط زناشوئی برای فرد بوجود میآورد.» (میشل: 1354،178) در مورد زنان كرد بسیار كمتر از این میتوان به مطلبی دست یافت. و اگر مطلبی هست درباره زنان فقیر و ظلم رواشده بر آنان است. اما در اینجا ما بر تواناییهای زنان تمركز داریم نه مشكلات و به زنان عادی جامعه میپردازیم و در مورد زنان طبقه متوسط مینویسیم كه در میان زنان سه طبقه اجتماعی كمتر بر آن تحقیق عمیقی با رویكرد مردمشناسانه صورت گرفته است. و در مورد كُردها، كتابهای زیادی به زبانهای مختلف از جمله به زبان فارسی نگاشته و یا ترجمه شده است. تعداد زیادی از این كتب به مسائل سیاسی و تاریخی كردها می پردازند.(مك داول 1380 ، كینان 1372، ادموندز 1376). اما با تأسف كتابهای در مورد زنان حداقل به زبان فارسی بسیار كمیابند. و اگر هم نوشتاری هست، در آنها تحلیل های عمیق به چشم نمی خورد. به عنوان نمونه می توان به نوشته های دكتر رویا طلوعی اشاره كرد كه نوشته های ایشان در حد نوشته های سطحی و ژورنالیستی و فاقد چارچوب نظری و تحلیل می باشد.
[یکشنبه 1398-07-14] [ 05:33:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|