پایان نامه ارشد رشته ادبیات فارسی: كتاب شناسی دستور زبان فارسی دوره معاصر | ... | |
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است) تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه : (ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است) فهرست مطالب: پیشگفتار………………………………………………………………………………………….. الف مقدمه…………………………………………………………………………………………………. 1 فصل اول ـ كتابها………………………………………………………………………………… 1 فصل دوم ـ پایاننامهها…………………………………………………………………………… 89 فصل سوم ـ مقاله ها………………………………………………………………………………149 نمایه………………………………………………………………………………………………. 455 چکیده: در عصری كه بدان عصر انفجار اطلاعات گفته میشود و روزانه هزاران داده به صورت منابع دیداری و شنیداری، چاپی و غیرچاپی، در سراسر جهان تولید میشود و به انبوه چندمیلیونی اطلاعات موجود میپیوندد؛ وجود كتاب شناسیها، با توجه به نقش بنیادین تحقیق، برای دسترسی هرچه زودتر منابع و جلوگیری از تكرار چندباره پژوهشهای انجام شده، برای محققان و علاقمندان، ضروری به نظر میرسد. كتاب شناسی حاضر كه پایاننامه مقطع كارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است؛ با همین هدف گردآوری شده است. این كتاب شناسی كه نوعی كتاب شناسی موضوعی و توصیفی به شمار میرود و برپایه آیین نگارش علمی نوشته شده است؛ كتابها، مقالهها و پایاننامههایی را كه در فاصله سالهای 1300 تا 1383 دربارة دستور زبان فارسی و گویشهای ایرانی نوشته شده است، معرفی میكند. همچنین مواردی چون پرسش و پاسخها، نكتهها، گزارش، و مصاحبه و معرفی كتاب نیز آورده شده است. منابعی كه توسط گردآورنده به طور مستقیم دیده نشده است. این اثر، با نمایههایی چون نمایه عنوان و نمایه اشخاص پایان مییابد. پیشکش: اگر تنها، تنها و تنها، در سكوت چهار دیوار اطاق خویش، عید را و قدر را، به نوشتن سر كردم، اگر فراتر از یك سال، در كوچههای پرازدحام جوانیام، تنها به آهنگ نوشتن، گام برداشتم؛ اگر چشمانم، ترانة خواب را به دیدار عاشقانة یك تولد، به سرخی سختترین خستگیها سخاوتمندانه بخشید؛ همه را پیشكش مرجانهای نگاه شاهنشاه سرزمین وجودم، امام (رضا)، كه آسمان اعتمادم به تمامی از آن اوست و جادوی گنبد او زنجیر شرم قلم من است؛ میكنم. پیشكشی از سر تعظیم، به وسعت باوقار دستان پدرم، حرمت سجادة چشمان مادرم و نجابت آسمان قلب خواهرم لیلا، این سه نقطه پیوستة مثلث زندگیام. پیشگفتار: آموختن دستور زبان آنقدر اهمیت دارد كه حضرت علی (ع) میفرماید: «العلمُ ثلاثَةٌ: الفقهُ لِلْأدیانِ و الطِبُّ لِلْأبدانِ و النحوُ لِلِّسانِ»؛ یعنی علم سه گونه است: علم فقه برای دینشناسی، علم طب برای سلامت بدن و علم نحو برای حفظ زبان.»[1]؛ نیز جلالالدین همایی مینویسد: «قواعد و اصول یك زبان، درست در حكم قوانین یك كشور است. از كشوری كه قانون در آن حكمفرما نیست؛ جز هرج و مرج چه انتظار باید داشت؟»[2]؛ همچنین محمدرضا دایی جواد در كتاب دستور خود آورده است: «ما باید رعایت قواعد زبان را مثل رعایت قوانین كشور و آداب لباس پوشیدن محترم بشماریم و غلط ننویسیم و درست سخن بگوییم زیرا نظم جامعة ادبی نیز مانند انتظامات دیگر جوامع قابل احترام است.»[3] بنا به تأكیداتی این چنین و ضرورت حفظ استقلال و صیانت هرچه بیشتر زبان فارسی، به خصوص در طی قرن اخیر، بسیاری از اندیشمندان این سرزمین همت گماردند تا پژوهشهای ارزشمندی را دربارة دستور زبان فارسی آغاز كنند. مجموعة حاضر، به پاس قدردانی از تمامی آنانی كه در این راه بذل جان و عمر كردند و نیز احترام به امر اطلاعرسانی در كمترین زمان ممكن، كتابها، پایاننامهها و مقالههایی را كه در فاصله سالهای 1300 تا 1383 ه .ش. نوشته شده است؛ همراه با اطلاعات كتاب شناسی آن آثار به شیوة نگارش علمی، فراهم آورده است. بدون شك در این كتاب شناسی برخی از آثار نوشته شده بنا به دلایل مختلفی از قلم افتاده و با وجود مرور چندین باره آن، نقایصی در آن راه یافته است كه نگارنده را عذرخواه اهل پژوهش میكند. امید است كه توصیههای اهل تحقیق تكمیلكننده این اثر باشد. 1. جعفر طباطبایی، برتر از خون شهید، ارزش دانش و دانشمند در كلام پیشوایان) قم: پیام امام هادی، 1382(، ص 61 به نقل از: حسن بن سعبه حرّانی، تحف العقول)قم: جامعه مدرسین، [بیتا](، ص 208. 2. جلالالدین همایی، «دستور زبان فارسی»، در: به قلم جمعی از نویسندگان. مقدمه لغتنامه دهخدا. تهران: دانشگاه تهران، 1377، ص 121. 3. محمدرضا دایی جواد، راهنمای دستور زبان فارسی برای همه) اصفهان: كتابفروشی ثقفی، 1334 (، ص د. مقدمه: 1ـ تعریف “دستور” در زبان فارسی: واژه دستور در زبان فارسی قدمتی طولانی دارد. اما معانی اولیه آن غیر از آن چیزی است كه امروزه به عنوان یك علم از آن نام برده میشود. قبل از آوردن كهنترین معانی آن باید یادآور شویم كه این واژه در فرهنگ نفیسی، اسم عربیِ مأخوذ از فارسی، در فرهنگ آنندراج، فارسی و در مدارالأفاضل، عربی معرفی شده است. «”دستور” [به فتح دال] صاحب دست و مسند و آنكه در تمشیت امور بر او اعتماد كند و به معنی اجازت و رخصت نیز آمده و به این معنا “دستوری” نیز گویند.»[1]؛ «وزیر و منشی باشد … و چوب گندة درازی را نیز گویند كه به عرض بر بالای كشتی اندازند و میزان كشتی را بدان نگاه دارند.ـ و چوبی كه در پس دراندازند تا در گشوده نگردد.»[2]؛ «كتابی كه در او مایحتاج چیزها نوشته شده باشد و نسخه جامع كل حساب كه نسخههای دیگر از آن بردارند. جمع: دساتیر…ـ دستورات: صد یكی كه به زمیندار در وقت جمع اراضی داده میشود.»[3]؛ «دستور به ضم، وزیر ـ فارسیان آن را به فتح استعمال كنند به معنی مذكور و به جای اعتماد و چوب فروترین جهاز كه به بادبان بندند.»[4]؛ «… طرز و روش بود ـ مقتدای امت زرتشت باشد از مقوله موبد.»[5]؛ «… و این لغت را عرب تصرف كرده اول آنرا كه مفتوح است، مضموم ساخته، استعمال نمایند چرا كه وزن فعلول به فتح الف در عربی نیامده.»[6] اما با پیدایش علم قواعد زبان فارسی و جایگزینی واژة دستور به جای قواعد یا صرف و نحو، معانی اختصاصی و تازهای برای این واژه ارائه شد كه نمونههایی از آن آورده میشود: 1ـ «دستور زبان فارسی از قاعدههایی كه برگرفته از زبان است و درست گفتن و درست نوشتن را در بیان فكر و مطلب به ما میآموزد؛ فراهم آمده است.»[7] 2ـ «قواعدی كه به یاری آنها شناخت اجزای سخن و عوامل تشكیلدهندة گفتار انجام میگیرد؛ دستور زبان نامیده میشود.»[8] 3ـ «دستور، قوانینی است كه مطابق آن شخص میتواند در زبانی، درست و بیخطا، سخن بگوید و بنویسد.»[9] 4ـ «دستور زبان، دانشی است كه ساختمان زبان را بیان میكند. وسیلهای است برای رسانیدن یا ثبت مقصود انسان كه در صورت بیان كردن، به آن سخن یا گفتار یا كلام گویند.»[10] 2ـ نگاهی گذرا به تاریخچه دستورنویسی در جهان: الف ـ دستورنویسی در غرب: دستور زبان «گرامر» به یونانی «گراماتیكه = grammatiké» و به لاتینی «گراماتیكا= grammatica» گفته میشود. [11] «گرامه» در یونانی به معنای «حروف الفبا» است واز این رهگذر اشارهای است به نوشتن.[12] نخستین كسی كه دستور زبان را نگاشت، فردی از هند به نام «پانی نی» است كه به قول «ماكس میولرو موریس لروی» و «جان هیور» و «جان لیونزد» در قرن چهارم پیش از میلاد و به گفته «گلد زیهر»، دانشمند آلمانی، در قرن هشتم و به تأیید «بلوم فیلد»، دانشمند آمریكایی، در حوالی 350ـ250 قبل از میلاد و به قول «جان كرول» آمریكایی، در قرن سوم قبل از میلاد میزیسته است. وی دستور زبان سنسكریت را نگاشته است.[13] اما در یونان باستان نخستین كسی كه به تقسیم جنس به انواع سهگانه مذكر، مؤنث و مخنث پرداخته است، فیلسوف معروفِ سوفسطایی به نام «پروتاگوراس = Protagoras» است كه در قرن پنجم میزیسته است.[14] پس از وی، «افلاطون» (427 ق.م ـ 347 ق.م) در كتاب خود به نام «كرتیلوس» مسأله قراردادی یا طبیعی بودن منشاء زبان را، كه بعدها دو مكتب فكری طبیعیگرایان و قراردادیگرایان را در دانش زبان شناسی جدید بوجود آورد، مطرح كرد و در كتاب دیگر خود به نام «سوفست»، برای اولین بار، «فعل = rhema» و «اسم onoma» را تعریف نمود و میان آن دو تمایز قایل شد. [15] بعدها «ارسطو»، برجستهترین شاگرد افلاطون، مقولة «حرف syndesmol» را به مقوله بالا افزود و در رسالهای با نام «اندر عبارت = on Interpretation» مخالفت خود را با طبیعی بودن زبان، بیان كرد.[16] و درپی او «رواقیون» چهارحالت «فاعلی= nominative»، «مفعولی = accusative»، «اضافی = genitive» و «مفعولالیهی= dative» را مطرح كردند. ولی تقسیمبندی كلام به هشت جزء، برای اولین بار به وسیله «دیونی سیوس تراكس = Dionysius Thrax» مطرح شد. این دانشمند یونانی صد سال قبل از میلاد میزیسته است، وی كاملترین دستور زبان یونانی را نگاشته و برای نخستین بار دستور زبان را علمی مستقل بیان كرده است. تقسیمبندی او همچنان در دستور زبان سنتی امروز باقی مانده است و با اضافه شدن «صوت» به صورت: اسم، صفت، فعل، ضمیر، حرف تعریف، حرف اضافه، قید، حرف ربط و صوت به كار میرود.[17] بعد از او «آپولونیوس دیسكولوس»، برای اولین بار به طرح نحو زبان یونانی پرداخت. وی اجزای هشتگانه كلامِ دیونوسیوس را با تعاریفی جدید و با بهره گرفتن از اصطلاحات فلسفی در كارش به كار برد. [18] از سوی دیگر، رومیان برای نوشتن دستور زبان لاتین از سبك و سیاق یونانی بهره گرفتند . اما در زبان لاتینِ باستان طبقهای از كلمات، كه بتوان آن را هم ردیف با طبقه حرف تعریفِ زبان یونانی قرار داد ، وجود نداشت و بنا به همین دلیل ، این طبقه از حروف در زبان یونانی حذف شد اما دانشمندی به نام «رمئیوس پاله مون»، كه احتمالاً در قرن اول میلادی میزیسته است؛ طبقة «اصوات» را بیان كرد تا طبقهبندی تراكس همچنان ثابت بماند. [19] تقلیدهایی این چنین از دستور زبان یونانی، این پندار را پدید آورد كه دستور این زبان، یك چارچوب همگانی است كه برای سایر زبانها هم به كار میرود[20] به طوری كه از دستورهای نوشته شده از سوی برخی دانشمندان یونانی، مانند «ایلیوس دوناتوس= Donatus» دانشمند سده چهارم میلادی با عنوان «فن صغیر= Ars minor» و «پریسكیانوس = Priscian/ priscianus» دانشمند سده پنج و شش میلادی با عنوان «مقولات دستوری»، در تمام دوران سدههای میانه (500 تا 1500 میلادی) برای كتابهای درسی استفاده شد.[21] در قرون وسطی كه فاصلة زمانی قرن پنجم تا قرن پانزدهم را دربر میگیرد؛ فلاسفه مسیحی برای تحلیل زبانی كه زبان وحی و الهامات آسمانی محسوب میشد؛ به اقداماتی دربارة دستور زبان دست زدند و به برخی مشخصات دستوری، مانند تمایز اسم و صفت، مطابقه دستوری (مطابقه برخی واژههای مرتبط در جمله)، كمیت دستور (مطابقه میان دو عنصر از مقولههای متفاوت، مثلاً فعل و اسم) و بدل در زبان لاتین دست یافتند. البته همه پژوهشهای زبان لاتین در خدمت عقاید و الهیات مسیحی به كار میرفت.[22] اما در انگلستان، در حدود سال 1000میلادی «الفریك، پیر دیر اینشام = Eynsham» كتاب دستور زبان و مكالمات خود را كه از نخستین كتابهای دستور زبان انگلیسی بود، با الگوبرداری از نظام دستوری پریسكیانوس نگاشت و بدینسان دستور زبان پریسكیانوس الگویی برای سایر دستورنویسان انگلیسی شد.[23] آمیختگی فلسفه و زبان در قرن هفدهم رخ داد و بازتاب آن، پدید آوردن دستورهای عمومی بود كه معروفترین آن «دستور عمومی و عقلانی = Grammaire génerale et raisonée» است كه به دستور رویال (Port-royal) معروف است و در سال 1660 م انتشار یافت.[24] اما آنكه بیشتر از همه فلسفه را وارد مباحث دستوری زبان كرد «Condillac»، حكیم و روانشناس فرانسوی بود. كتاب او در سال 1775 م منتشر شد. او كلام و اجزاء كلام را به عنوان جلوهای از فكر تحلیل كرد و خواهان تدوین دستور زبان كلی برای همه زبانها بود. و این فكر او به كوشش برای زبانهای عمومی، از جمله «اسپرانتو» شد. نمونه كامل دستور زبان كلی را با نام «دستور دستورها» در اوایل قرن نوزدهم میبینیم كه دانشمندی به نام «Giraut Duviver» نوشته است.[25] از دانشمندان همین دوره، میتوان فیلسوف و ریاضیدانِ معروف، «گوتفیرد ویلهم فن لایبنیتس» را نام برد كه در قلمرو زبان شناسی ادعا كرد كه كلیه زبانهای موجود در اروپا و آسیا از یك واحد مشتق شدهاند. ادعاهایی از این دست سبب شد تا دیگر دانشمندان به كشف خویشاوندی زبانهای مختلف و نیز شناخت منشاء زبانها بپردازند.[26] در قرن بیستم دو روانشناس به نامهای «دامورت = J. Damourette» و «پیش = E.pichon» در كتاب خود به نام «بررسی دستور زبان فرانسه» زبان را از نظر روانشناسی و روانكاوی مطالعه كردند و بر منطق قدیم حاكم بر دستور زبان، كه كلمات را در حكم ابزار منطقی میدانست و آنها را بر همین پایه تقسیمبندی میكرد؛ خط بطلان كشیدند و همین امر سبب شد تا تقسیمبندیهای تازهای برای كلمات مطرح شود.[27] از دانشمندان بزرگ دیگر قرن نوزدهم میتوان فردینان دوسوسور (Ferdinan de sausure) را نام برد كه بنیانگذار زبانشناسی نوین به شمار میرود. وی مطالعه نظاممند زبان و زبانها را تشخیص داد و شرایط تحقق دستاوردهای زبان شناسی قرن بیستم را فراهم كرد.[28] از دیگر كسانی كه انقلابی راستین (تعریف تامس كوهن = Thomas Kuhn) در زبانشناسی ایجاد كرد؛ نوام چامسكی «Noam, Chomsky» است كه گام آغازین مطالعات زبان شناسی خود را با نوشتن پایاننامهاش درباره دستور زبان زایشی عبری نوین، برداشت.[29] «چامسكی زبانشناسی را به بخشی از دانش روانشناسی تبدیل میكند و در مقابل همه آن تلقیهایی كه زبان را بر حسب نحوه كاربرد آن تحلیل میكند؛ میایستد. چامسكی تمایز قاطعی قایل است میان «دانستن یك زبان» و «كنش زبانی».»[30] 1. محمدقاسم بن حاجی محمد سروری [سروری كاشانی]، مجمع الفرس، به كوشش محمد دبیرسیاقی (تهران: علیاكبر علمی، 1340)، ج2، ص 519.
[شنبه 1398-07-13] [ 12:54:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|