فهرست مطالب

عنوان              شماره صفحه

فصل اول: کلیات پژوهش

چکیده 1

1-1- مقدمه. 3

1-2- بیان مسئله. 5

1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش… 9

1-4- اهداف پژوهش… 12

    1-4-1- هدف کلی.. 12

1-4-2- اهداف فرعی.. 12

1-5- فرضیه­های پژوهش… 13

1-6- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرهای پژوهش… 13

1-6-1- طرحواره­های ناسازگار اولیه. 13

1-6-1-1- تعریف مفهومی: 13

1-6-1-2- تعریف عملیاتی: 13

1-6-2- مکانیسم­های دفاعی.. 13

1-6-2-1- تعریف مفهومی: 13

1-6-2-2- تعریف عملیاتی: 14

1-6-3- رضایت از زندگی.. 14

1-6-3-1- تعریف مفهومی: 14

1-6-3-2- تعریف عملیاتی: 14

1-7- متغیرهای پژوهش… 14

فصل دوم: مروری بر ادبیات و پیشینه پژوهش

2-1- پیش درآمد. 16

2-2- طرحواره 16

2-3- تعریف یانگ از طرحواره 17

2-4- طرحواره­های ناسازگار اولیه. 18

2-5- ریشه­های تحولی طرحواره­ها 19

2-6- حوزه­های طرحواره­های ناسازگار اولیه. 20

2-6-1- حوزه اول: بریدگی و طرد. 20

2-6-2- حوزه دوم: خود گردانی و عملکرد مختل.. 23

2-6-3- حوزه سوم: محدودیت­های مختل.. 24

2-6-4- حوزه چهارم: دیگر جهت مندی.. 25

    2-6-5- حوزه پنجم: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری.. 26

2-7- طرحواره­ها و جنسیت.. 27

2-8- بیولوژی طرحواره­های ناسازگار اولیه. 28

2-9- طرحواره درمانی.. 28

2-10- نظریه های مختلف درباره طرحواره 30

2-11- مکانیسم­های دفاعی.. 31

2-12- سبک­ها و عمده­ترین مکانیسم­های دفاعی.. 32

2-13- مکانیسم­های دفاعی عمده از نظر فروید. 34

2-14- رویکردهای مکانیسم های دفاعی.. 35

2-14-1- الگوی تحولی: 36

2-14-2- الگوی سلسله­مراتبی: 36

2-15- تعریف زندگی.. 37

2-16- رضایت از زندگی.. 37

2-17- وجوه رضایت از زندگی.. 39

2-18- پیشینه مطالعات انجام شده در داخل و خارج از کشور. 40

2-18-1- پیشینه پژوهش در داخل کشور. 40

2-18-2- پیشینه پژوهش در خارج از کشور. 42

فصل سوم: روش اجرای پژوهش

3-1- پیش درآمد. 48

3-2- روش پژوهش… 48

3-3- جامعه آماری.. 48

3-4- نمونه آماری و شیوه نمونه­گیری.. 48

3-5- روش اجرا و جمع­آوری اطلاعات.. 49

3-6- ابزار پژوهش… 49

3-6-1- پرسشنامه طرحواره­های ناسازگار اولیه یانگ(YSQ). 49

3-6-2- پرسشنامه سبک­های دفاعی (DSQ-40). 50

3-6-3- پرسشنامة رضایت از زندگی(SWLS). 51

3-7- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات.. 52

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده­ها

4-1- پیش درآمد. 54

4-2- یافته­های توصیفی.. 54

4-3- یافته­های استنباطی.. 58

فصل پنجم: نتیجه­گیری و پیشنهادات

5-1- پیش درآمد. 69

5-2- مروری کوتاه بر مسئله و هدف پژوهش… 69

5-3- بحث و نتیجه­گیری.. 70

5-4- محدودیت­های پژوهش… 78

5-5- پیشنهادها 79

5-5-1- پیشنهادهای پژوهشی.. 79

5-5-2- پیشنهادهای کاربردی.. 80

منابع

منابع فارسی.. 82

منابع لاتین.. 85

پیوست­ها

پیوست شماره (1): پرسشنامه طرحواره یانگ-فرم کوتاه (YSQ-SF). 93

پیوست شماره (2): پرسشنامه پرسشنامه ی سبک های دفاعی (DSQ-40): 98

پیوست شماره (3): پرسشنامه رضایت از زندگی (SWLS) 101

پیوست شماره (4): مشخصات دموگرافیک: 101

چکیده انگلیسی………………103

مقدمه
     یکی از ساختارهای اساسی که اهمیت ویژه­ای برای فهم نقش شناخت در روابط دارد، طرحواره است (چاتاو و ویشمن، 2009). نظریه طرحواره­های معناگذاری، بر این باور است که شناخت و طرحواره­ها خاستگاه آغازین پردازش اطلاعات بوده و پردازش شناختی به کمک طرحواره­های موجود در فرد هدایت می­شوند (فتی و همکاران، 1384). طرحواره عبارت است از ساختاری شناختی برای ادراک، سازمان­دهی، پردازش و       بهره­برداری از اطلاعات، معنادهی به تجربه­ها و کنترل رفتار (اتکینسون، 2000؛ ترجمه براهنی و همکاران، 1385؛ تیم ب، 2010). از جمله سازه­های مهم و جدید که به بررسی سبک پردازش شناختی و نحوه اثرگذاری آن بر پردازش هیجانی در انسان می­پردازد؛ سازه طرحواره­های ناسازگار اولیه[1] می­باشد. طرحواره­های ناسازگار الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب­رسان در فرد هستند که در ابتدای رشد و تحول در در ذهن شکل گرفته و در مسیر زندگی تکرار می­شوند. این طرحواره­ها زمانی به وجود می­آیند که نیازهای اساسی روانشناختی جهان شمول (دلبستگی­ایمن، خودگردانی، آزادی در بیان نیازها، هیجان­های سالم، خودانگیختگی، محدودیت­های واق­بینانه) برآورده نشوند (لطفی، 1385).

     طرحواره­های مطرح شده توسط یانگ[2]، با توجه به پنج نیاز هیجانی به پنج حوزه: 1. بریدگی و طرد،       2. خودگردانی و عملکرد مختل،3. محدودیت­های مختل،4. دیگر جهت­مندی و5. گوش­به­زنگی بیش از حد و بازداری تقسیم می­شود. زمانی که این طرحواره­ها فعال می­شوند؛ می­توانند بر ادراک و واقعیت تأثیرگذارند و تحریف شناختی ایجاد کنند. بنابراین تحقیقات تاکنون مشخص کردند که طرحواره­ها موجب سوگیری شیوه­های پردازش شناختی شده و بر آسیب­پذیری فرد نسبت به آشفتگی روانی اثر می­گذارند. یکی از عوامل دیگری که طرحواره­ها را تحت تأثیر قرار می­­دهد، جنسیت است زیرا هیجان­­­های جنسی در هر جامعه­ای بخشی از فرهنگ آن جامعه می­باشد. همزمان با رشد کودک، در شرایطی که رابطه کودک با همسالانش پیچیده­تر می­شود؛ کودک مهارت­هایی را کسب می­کند که خاص جنسیت اوست و اقدام به فعالیت­هایی می­کند که جامعه برای جنسیت او در نظر گرفته است (ژانگ[3]، 2011).

     شناخت درمانگران معتقدند که طرحواره­های ناسازگار اولیه قدیمی­ترین مؤلفه شناختی محسوب می­شوند و حتی گاهی اوقات پیش از آن­که کودکان زبان را بیاموزند، شکل می­گیرند و اغلب نفوذ خود را بر سیستم پردازش اطلاعات در زیر هوشیاری اعمال می­کنند و حتی افکار خودآیند دارند (کاظمی، 1390). از آن­جا که طرحواره­ها مانند چهارچوبی برای پردازش اطلاعات به کار می­روند و تعیین­کننده واکنش­های عاطفی افراد نسبت به موقعیت­های زندگی و روابط بین فردی می­باشند؛ گفته شده که با شادکامی[4] رابطه دارند. به عنوان مثال   گفته شده که کسانی که در زندگی خود نگرش مثبت دارند؛ اطلاعات مربوط به زندگی­شان را به شکلی    طبقه­بندی می­کنند که منتهی به نتایج لذت بخش می­گردد. اما کسانی که در زندگی نگرش منفی دارند؛ به   جنبه­های منفی زندگی گرایش بیشتری دارند (شیروانی، 1390). طرحواره­ها در عمیق­ترین سطح شناخت، معمولاً بیرون از سطح آگاهی عمل می­کنند و فرد را به لحاظ روانشناختی نسبت به آشفتگی­هایی چون اضطراب، افسردگی، ارتباطات ناکارآمد، اعتیاد و اختلالات روان­تنی آسیب­پذیر می­سازند (تیم[5]، 2010).

    یانگ، بر این باور است که طرحواره­های ناسازگار در افراد به تجربه رویدادهای منفی در زندگی منجر       ­می­شود و حضور چنین رویدادهایی در زندگی شخص، باعث احساس فشار­روانی بیش از حد و نارضایتی از زندگی می­شود. کسانی که از طرحواره­های ناسازگار به طور افراطی استفاده می­کنند بیشتر تحت تأثیر فشار روانی از جمله (اضطراب و افسردگی) در زندگی قرار می­گیرند (شیروانی، 1390). از این رو می­توان گفت: موفقیت دانشجویان در دوره­های تحصیلی تا حد زیادی به طرحواره­های شناختی و نگرش مثبت بستگی دارد. اکثر پژوهشگران عرصه شادکامی در این موضوع که نگرش مثبت، در انسان تأثیر قابل ملاحظه­ای بر تمام  جنبه­های شخصیتی، چگونگی فعالیت و همچنین چگونگی واکنش­های آن­ها به تمام حوادث زندگی دارد، اتفاق نظر دارند. در عین حال این موضوع نیز امر پذیرفته شده­ای است که طرحواره­ها با حوادث منفی و فشارهای روانی زندگی تعامل دارند و هنگامی که طرحواره­های ناسازگار اولیه فعال می­شوند، سطوحی از هیجان­ها منتشر شده و مستقیم یا غیرمستقیم منجر به اشکال مختلفی از آشفتگی­های شناختی نظیر اضطراب و افسردگی بین فردی می­شود. از طرفی با افزایش طرحواره­های شناختی ناسازگار، شیوع برخی از ناگویی­های هیجانی افزایش می­یابد و حضور چنین اختلالاتی به افت عملکرد افراد در تحصیل منجر می­شود (کاظمی، 1390).

    مكانیسم­های دفاعی[6] نقش مهمی در آسیب­شناسی و شكل­گیری انواع اختلالات روانپزشكی دارند.             مكانیسم­های دفاعی اولین بارتوسط فروید مطرح  شدند. وایلنت كه یكی از نظریه­پردازان مطرح در زمینه         مكانیسم­های دفاعی است، عقیده دارد دفاع­های سازش­یافته با سلامت جسمانی، رضایت از زندگی و کیفیت     روابط دوستانه در ارتباط است. وی عقیده دارد همانگونه كه از آزمون­های هوش (IQ) جهت سنجش هوش    استفاده می­شود می­توان از دفاع­ها نیز به عنوان شاخص تعیین سلامت جسم و روان استفاده كرد)وایلانت[7]، 2000). هر چه میزان رضایت از زندگی بالاتر باشد فرد معتقد تجربه عواطف و احساسات مثبت است. افرادی که رضایت از زندگی بالاتری دارند از سبک­های مقابله­ای مؤثرتر و مناسب­تر استفاده می­کنند، عواطف و احساسات عمیق­تری را تجربه می­کنند و از سلامت عمومی بالاتری برخوردارند و عدم رضایت از زندگی با وضعیت سلامتی ضعیف­­تر، علائم افسردگی، مشکلات شخصیتی رفتارهای نامناسب بهداشتی و وضعیت و وضعیت ضعیف اجتماعی همبسته است (مالتبی، 2004). در سال­های اخیر، رضایت از زندگی نسبت به اعصار اولیه بسیار پیچیده­تر شده است و عده رو به افزایشی از نارضایتی از زندگی رنج می­برند. شناخت طرحواره­ها که اولین درون دادهای نقش بسته در بستر شکل­گیری شخصیت و موتور محرکه فرد برای بروز رفتارهای متفاوت می­باشند؛ همچنین بررسی نحوه شکل­گیری طرحواره­ها چه به صورت سازگار و چه به صورت ناسازگار بسی جای تأمل دارد. با توجه به توضیحات مندرج، انتظار می­رود طرحواره­های ناسازگار اولیه و مکانیسم­های دفاعی به عنوان متغیرهای مهم شناختی، آثار عمیقی بر روابط و رضایت از زندگی اشخاص داشته باشند. بدین جهت، فراهم آوردن راه حل­هایی مناسب برای شناخت ساختار اولیه طرحواره­ها و بروز   مکانیسم­های دفاعی برای شکل­گیری رفتار و رضایت از زندگی بسیار حائز اهمیت می­باشد.

 

1-2- بیان مسئله
     یانگ (2006) آن دسته از طرحواره­هایی را که به رشد و شکل­گیری مشکلات روانشناختی می­انجامد، طرحواره­های ناسازگار اولیه می­نامد. این طرحواره­ها الگوهای شناختی و هیجانی خود آسیب­رسانی هستند که از جریان اولیه رشد آغاز شده، در طول زندگی تداوم می­یابند (نوردال[8] و همکاران، 2005). این طرحواره­ها موجب سوگیری در تفسیر افراد از رویدادها می­شوند و در آسیب­شناسی روانی بین فردی، این سوگیری­ها خود را به صورت سوءتفاهم­ها، نگرش­های تحریف­شده، گمانه­های نادرست و هدف­ها و چشم­داشت­های    غیرواقع­بینانه نشان می­دهد (یوسفی و همکاران، 1389). از آنجایی­که این طرحواره­ها شامل عقاید زیربنایی فرد در مورد ارتباط با اشخاص مهم زندگی­اش هستند، دارای طبیعتی بین فردی­اند (شهامت و همکاران، 1389؛ تیم ب، 2010). افراد به شدت تمایل دارند اطلاعات را بر اساس آن­چه هیزل مارکوس «طرحواره خود» نامیده، سازماندهی نمایند: یعنی تعمیم شناختی درباره خود که از تجربه­های گذشته نشأت می­گیرد و پردازش اطلاعات مربوط به خود را سازماندهی می­کند (ارونسون، 1999؛ ترجمه شکرکن، 1386). طرحواره­های ناسازگار اولیه، در عمیق­ترین سطح شناخت اغلب در خارج از حیطه هوشیاری، عمل می­کنند و باعث آسیب­پذیری فرد در برابر افسردگی، اضطراب، مشکلات ارتباطی، اعتیاد، اضطراب اجتماعی، سوءمصرف مواد، اختلال­های خوردن، اختلال وحشتزدگی همراه با ترس از مکان­های باز و اختلال­های سایکوسوماتیک می­شوند (نوردال و همکاران، 2005؛ تیم ب،2010؛ بهرامی­احسان و بهرامی­زاده، 2011).

     یانگ و همکاران (2003)، 15 طرحواره ناسازگار اولیه را در پنج گروه سازمان­یافته مطرح نمودند: گروه اول (بریدگی/ طرد)[9] شامل زیر مجموعه­های رهاشدگی/ بی ثباتی[10]، محرومیت هیجانی[11]، بی­اعتمادی / بدرفتاری[12]، انزوای اجتماعی/ بیگانگی[13] و نقص / شرم[14]. گروه دوم ( خود گردانی و عملکرد مختل)[15] شامل: شکست[16]، وابستگی/ بی­کفایتی[17]، آسیب پذیری در برابر ضرر و بیماری[18] و گرفتار/ خود تحول نیافته[19]. گروه سوم (محدودیت­های مختل)[20] شامل: استحقاق/ بزرگ منشی[21] و خویشتن داری / خودانضباطی ناكافی[22]. گروه چهارم (دیگرجهت­مندی)[23] شامل: تمرکز افراطی بر نیازها، تمایلات و احساسات دیگران، اطاعت[24] و                        ازخودگذشتگی[25]. گروه پنجم (گوش­به­زنگی بیش از حد و باز­داری)[26] شامل: بازداری هیجانی[27] و معیارهای       سرسختانه[28] است. شواهد پژوهشی خبر از وجود رابطه بین سن (جاج و همکاران، 1997)، عملكرد خانواده، سازگاری و سلامتی (دانگایوك، 2007) با رضایت از زندگی می­دهند. یكی از پدیده­های شناختی مورد توجه در این حوزه طرحواره­ها[29] بوده است (دوزویس[30] و همکاران ، 2009).

     بررسی­های چندی که در این زمینه انجام شده، نشان می­دهند که طرحواره­های ناسازگار اولیه در شکل­گیری وگسترش بسیاری از مشکلات روانشناختی همچون اختلال­­های شخصیت[31]، افسردگی مزمن[32] و اختلال­های اضطرابی[33] نقش دارند (پلتز[34] و همکاران، 2002). این طرحواره­ها می­توانند بر درک فرد از موقعیت­های گوناگون و از آن جمله، موقعیت­های جنسی تأثیر بگذارند (بک و همکاران، 1990 به نقل از سویتزر، 2006). زمانی كه     افراد نتوانند با روش­های منطقی و مستقیم، اضطراب و مشكلات خود را كنترل كنند به روش­های غیر مستقیم،   یعنی مكانیسم دفاعی متوسل می­شوند. مكانیسم دفاعی به فرد كمک می­كند كه با اضطراب مقابله كند.      دفاع­هایی كه به­كار گرفته می­شوند، به سطح رشد و میزان اضطراب فرد بستگی دارند. مكانیسم­های دفاعی دو   ویژگی مشترك دارند، اول اینكه واقعیت را انكار یا تحریف می­كنند و دیگر اینكه در سطح ناهشیار عمل         می­كنند (كوری[35]، 2005؛ ترجمه یحیی سید محمدی، 1389). پس مكانیزم­های دفاعی مسئولیت محافظت از     من[36] را در مواجهه با شكل­های مختلف اضطراب بر عهده دارند و از آن جهت در نظام روان­تحلیل­گری، هر    اختلال روانی با مكانیسم­های دفاعی غیر­­انطباقی مشخصی همراه است (ریو[37]، 2001؛ ترجمه سید محمدی، 1385). برخی از پژوهشگران بین مکانیسم­های دفاعی رشدنایافته با رفتارهای خودآسیبی به ارتباط معناداری دست یافته­اند (برودی و کارسون[38]، 2012).

    رضایت از زندگی [39]لازمه یك زندگی مفید، مؤثر و رضایت­بخش فردی است و شامل ارزیابی شناختی افراد   ازوضعیت زندگی خودشان است (كیز[40] و همکاران، 2002). در واقع رضایت از زندگی مفهومی كلی و      ناشی از نحوة ادراك (شناختی و عاطفی) شخص از كل زندگی است. به همین دلیل افرادی با رضایت از          زندگی بالا هیجان­های مثبت بیشتری را تجربه كرده، از گذشته و آینده خود و دیگران، رویدادهای مثبت          بیشتری را به یادآورده و از پیرامون خود ارزیابی مثبت­تری دارند و آن­ها را خوشایند توصیف می­كنند (تیم، 2010). در حالی كه افرادی با رضایت از زندگی پایین، خود، گذشته و آینده­شان، دیگران و نیز رویدادها و       موقعیت­های زندگی خود را نامطلوب ارزیابی می­كنند و هیجان­های منفی مانند اضطراب و افسردگی بیشتری را  تجربه می­كنند ­(لازاروس و فالكمن، 1984؛ رایت[41] و همکاران ، 2009). رضایت مالی[42] و تأثیر آن برکیفیت  زندگی در دهه­های اخیر مورد توجه قابل ملاحظه­ای قرار گرفته­اند. رضایت فرد از شرایط مالی می­تواند رضایت  شخصی و به طور گسترده­تر، رضایت از زندگی (توسکانو و همکاران، 2006؛ به نقل از فلاحتی و همکاران، 2012) را افزایش دهد و در مقابل مشکلات مالی و نارضایتی فرد از شرایط مالی می­تواند منجر به استرس و افسردگی شود.

     درواقع طرحواره­های ناسازگار اولیه در طول زندگی ثابت و پابرجا هستند و اساس ساخت­های شناختی[43]     فرد را تشكیل می­دهند. این طرحواره­ها به شخص كمك می­كنند تا تجارب خود را راجع به جهان پیرامون        سازمان دهند و اطلاعات دریافتی را پردازش كنند (مالتبی و دی، 2004؛  تیم، 2010). ازآنجا كه طرحواره­ها      همانند چهارچوبی[44] برای پردازش اطلاعات به­كار می­روند و تعیین­كننده واكنش­های عاطفی افراد نسبت به        موقعیت­های زندگی و روابط بین فردی می­باشند، گفته شده كه با رضایت از زندگی رابطه دارند (پاپالیا و             همکاران، 2003). به عنوان مثال، كسانی كه از زندگی خود رضایت دارند، اطلاعات مربوط به زندگی­شان را به  شكلی طبقه­بندی می­كنند كه منتهی به نتایج لذت بخشی شود. اما كسانی كه از زندگی خود ناراضی هستند به    جنبه­های منفی زندگی گرایش بیشتری دارند (یانگ و همکاران، 2003). پژوهشگران بر این عقیده­اند كه          طرحواره­های ناسازگار اولیه همچون یك صافی[45] برای اثبات یا تأیید تجارب كودكی عمل می­كنند و به            نشانه­های بالینی نظیر اضطراب، افسردگی و اختلالات شخصیت[46]، تنهایی به دلیل روابط بین فردی مخرب و سوء­مصرف الكل و مواد مخدر، پراشتهایی یا زخم معده منجر می­شوند (گرین هاوس و همکاران، 2003؛ سلیگمن و همکاران، 2007). كسانی كه از طرحواره­های ناسازگار به طور افراطی استفاده می­كنند، بیشتر تحت   تأثیر حوادث منفی زندگی قرار می­گیرند (مك كالوگ و همکاران، 2001). یانگ و کلوسکو، (1997) اعلام کردند باورها و طرحواره­های مربوط به روابط میان فردی در بزرگسالی و در همسرگزینی و روابط زناشویی نمود یافته و بر آن تأثیر زیانبار می­گذارند (یوسفی و همکاران، 1389).  

     در جمع بندی مبانی نظری و پژوهشی می­توان گفت اكثر پژوهشگران عرصة رضایت از زندگی در این       موضوع كه رضایت از زندگی، در انسان تأثیر قابل ملاحظه­ای بر تمام جنبه­های شخصیتی، چگونگی فعالیت و   همچنین واكنش­های آن­ها به تمام حوادث زندگی دارد، اتفاق نظر دارند. در عین حال این موضوع نیز امر         پذیرفته شده­ای است كه طرحواره­ها با حوادث منفی و فشارهای روانی زندگی تعامل دارند. هنگامی كه           طرحواره­های ناسازگار اولیه فعال می­شوند سطوحی از هیجان منتشر شده و مستقیم یا غیرمستقیم منجر به        اشكال مختلفی از آشفتگی­های شناختی نظیر افسردگی، اضطراب، ناتوانایی شغلی، نداشتن پیشرفت تحصیلی،    سوء­مصرف مواد و تعارضات بین فردی می­شوند (لطفی، 1385). از طرفی با افزایش طرحواره­های شناختی       ناسازگار شیوع برخی از اختلالات افزایش می­یابد و حضور چنین اختلالاتی به افت عملكرد[47] افراد در مشاغل و  تحصیل منجر می­شود (سلیگمن و همكاران، 2007).

     از چنین منظری می­توان گفت پیشرفت و موفقیت دانشجویان در دوره­های تحصیلی تا حد زیادی به طرحواره­های شناختی، مکانیسم­های دفاعی مورد استفاده و رضایت آنها از زندگی بستگی دارد. این موضوع در افزایش توجه پژوهشگران به بهداشت روانی[48] و درمان بیماری­های روانی نقش مهمی ایفا می­نماید. هدف اصلی پژوهش حاضر با استناد به شواهد ارائه شده در بیان مسئله، بررسی رابطة بین طرحواره­های ناسازگار اولیه و       مكانیسم­های دفاعی با رضایت از زندگی در میان دانشجویان در نظر گرفته شد تا بدین ترتیب دانش مربوط به   این حوزه در ایران بسط و گسترش یابد.

1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
     یانگ طرحواره­های ناسازگار اولیه را زیربنای بروز مشکلات و اختلالات روانشناختی و رفتارهای ناسازگارانه در انسان بر می­شمرد و معتقد است که این طرحواره­ها ناکارآمد و خود تداوم­بخش هستند. در طول زندگی با تحریف واقعیت فرد را وادار می­کنند تا بر مبنای الگوی ناسازگارانه آن­ها عمل کنند. همچنین یانگ بیان می­کند که این زیر­ساخت­های عمیق در اختلالات مزمن روانشناختی بسیار قوی عمل می­کنند و در نتیجه مانع از اثربخشی درمان­های کوتاه مدت شناختی-رفتاری کلاسیک در این نوع از بیماران می­شوند. لذا جهت درمان این مشکلات نیاز به رویکردی است که به تغییر و اصلاح این طرحواره­های سخت بپردازد. از دیدگاه یانگ “طرحواره­ها، باورهای عمیق و مستحکم فرد در مورد خودمان و جهان هستند و به ما می­گویند چگونه­ایم و جهان چگونه است” (یانگ و همکاران، 2003). نتایج نشان دادند که رابطه معناداری بین شدت اختلال شخصیت و طرحواره­های ناسازگار اولیه وجود دارد (لطفی و همکاران، 1386؛ نوردال و همکاران، 2005).

    همچنین طرحواره­های ناسازگار اولیه گوناگون، آسیب­پذیری خاصی را برای انواع آشفتگی­های روانشناختی و آسیب­شناختی شخصیتی ایجاد می­کنند (لطفی و همکاران، 1386). راهبردهای گوناگونی برای دور نگهداشتن افکار، غرایز و احساس­های غیر­قابل­قبول از آگاهی هشیار وجود دارد که به آن­ها مکانیسم­های دفاعی گفته     می­شود، این واکنش­های ناخودآگاه”من” در پیوستاری قرار دارند که از یک سو شامل مکانیسم­هایی می­شود که در بالاترین سطح سازگاری قرار دارند( اتمر و اتمر[49]، 1994؛ ترجمه آرزومندی و بهشتی، 1387). مکانیسم­های دفاعی در حقیقت تحریف­کننده واقعیت هستند و میزان تحریف واقعیت در دفاع­های ناپخته و نوروتیک بیشتر از دفاع­های پخته است. هر چه میزان تحریف شناختی یک دفاع بیشتر باشد، به دنبال آن از میزان آگاهی هشیارانه کاسته شده و در نتیجه تلاش کمتری جهت مقابله با تحریف شناختی می­شود (برد[50]، 2004). نیکل و ایگل[51] (2006)؛ هه و همکاران، (2008) و راکتیک[52] و همکاران (2009)، در مورد مکانیسم­های دفاعی افراد معتاد به این نتیجه دست یافتند که افراد معتاد از سبک­های دفاعی رشدنایافته و روان­رنجوری استفاده می کنند.

     در یک مطالعه طولی که توسط وایلنت صورت گرفت، استفاده از دفاع­های سازگارانه با سلامت روانی،  ثبات زناشویی، موفقیت کاری و رضایت از زندگی مرتبط بود (وایلنت، 1992). رایت و كروپانزانو (2000)       عوامل متعددی را در افزایش رضایت افراد از زندگی مطرح كرده­اند. این عوامل را   می­توان در دو دسته عوامل زیستی (نظیر آمادگی ژنتیكی و سلامت جسمانی) و عوامل اجتماعی- روانی (نظیر روابط اجتماعی مطلوب       و نیازهای روانی) طبقه­بندی نمود. یانگ آن دسته از طرحواره ها را که منجر به شکل گیری مشکلات  روانشناختی می­شوند، طرحواره­های ناسازگار اولیه می­نامد و معتقد است طرحواره­ها، به الگوی خود­تداوم­بخش  از خاطرات، هیجانات، شناخت­ها، حواس و ادراکات اطلاق می­شود که رفتارها را هدایت می­کنند. آن­ها   موضوعات ثابت و دراز مدتی هستند که در دوران کودکی به وجود می­آیند و به زندگی بزرگسالی راه می­یابند

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1398-07-14] [ 03:46:00 ق.ظ ]